آویناآوینا، تا این لحظه: 11 سال و 1 ماه و 6 روز سن داره

آوینا گل ما

شیطون شدن

آوینا مامانی چند روزی هست که زیاد جیغ می زنی نمیشه دست بهت بزنیم سریع جیغ می زنی ، همه چیز رو می خوای به زور جیغ هات بگیری ، وقتی چیزی رو ازت میگیریم سریع پاهات رو به زمین می کوبی اگه کسی اسباب بازی هات رو دست بزنه سریع می گی اده ، قربون دخترم برم که حس مالکیت داره به وسایلاش
29 بهمن 1392

اولین ها

برای اولین بار 5 ماهگی سینه خیز رفتی برای اولین بار 5.5 ماهگی چهار دست و پا رفتی . برای اولین بار 6.5 ماهگی ایستادی. برای اولین بار 7 ماهگی از پله ها بالا رفتی . اولین دندونت تو 8 ماهگی در اومد . برای اولین بار تو 8 ماهگی گفتی دد - بابا - ماما - نه نه برای اولین بار تو 10 ماهگی چند قدم تاتی کردی . فدات بشیم من و بابایی  
28 بهمن 1392

لا لایی

عزیزم  با این لالایی ها می خوابی : لالالالا بهار اومد هزاران گل به بار اومد به پابوس گل از هر سو صدای جویبار اومد لالا لالا گلم نازه که شب هم چشم او بازه قشنگه مثله فروردین به دنیا اومده تازه   این رو هم زن دایی زهرا یادم داده: عزیز کوچکم رفته به بازی به پای کوچکش بنشسته خاری با منقاش طلا خارش د ر آرید با دستمال حریر رویش ببندید لالالالا بره صبورم یواش تر راه برو جا پات ببوسم   اینم لالایی مامان جون : لالا لالا گل شب بو دو تا چشم و دو تا ابرو کنار صورت ماهت به رنگ شب دو تا گیسو زمین لا لا هوا لالا عزیز نازنین لا لا   آوینا عزیز مامان&nb...
24 بهمن 1392

ده ماهگی

سلام آوینا جون امروز ده ماهت تموم شد . خیلی با نمک شدی . با همه دست دسی میکنی . چند قدم راه میری . من و با بایی خیلی ذوق راه رفتنت رو داریم عزیزم . نمی تونم عکسای قشنگت رو بذارم . چون حجم همشون زیاده باید به عمو ایوب بگیم تا برات درستشون کنه . ...
24 بهمن 1392